هنری فورد
درسی از زندگی هنری فورد
رد پیشنهاد های بزرگ مغایر با هدف
فورد که در شرکت وستینگهاوس به عنوان سر مکانیک خدمت می کرد، کارش را رها کرد تا در کارگاه اش خودرویی پدید آورد و به مزرعه خانوادگی خود بازگشت. پدرش به او قول داد که اگر از این ماشین لعنتی دست بردارد، قطعه زمینی را به او خواهد داد. اما فورد این پیشنهاد را نادیده گرفت و محکم و استوار به راه خویش ادامه داد.
پس از مدتی همین که شرکت ادیسون دیترویت ، شغل مهندسی ماشین سازی را به او پیشنهاد کرد، برای کسب تجربیات بیشتر ، بی درنگ آن را پذیرفت . درتمام این مدت ،او در شرکت ادیسون دیتروت کار می کرد و همواره به سرانجام اتومبیل بنزینی خود می اندیشید. مدیران شرکت هنگام بستن قرارداد جدید، افزایش حقوق و سمت بالاتری را به او پیشنهاد کردند . فورد اندیشید که اگر بخواهد این قرارداد را بپذیرد، باید تحقیقات خود را در زمینه موتورهای بنزینی نیمه تمام گذارد و وقت خود را به نیروی برق که پیش بینی می شد تنها منبع انرژی در آینده باشد اختصاص دهد.
جان کلام این است که ازاو تقاضا شده بود " تا به بهای دست کشیدن از رویاها و آرزوهای خویش، از مزایای عادی فراوان و آینده ای روشن بهره مند شود. "
این دامی است که بیشتر مردم درآن فرو می افتند ، ترس از بی پولی و نیاز به امنیت شغلی باعث آن میشود که این افراد آرزو های خود را با امنیت شغلی عوض کنند !!!
متاسفانه اغلب افراد به خاطر اندکی پول سخت کار می کنند و ظاهر فریبنده امنیت شغلی آنان را گول می زند، با وجود این که این افراد آدمهای خوبی هستند و سخت تلاش می کنند، اما متوجه نیستند که در چه دامی افتاده اند. آنها سی سال کار میکنند تا حقوق بازنشستگی بگیرند و سه هفته تعطیلات داشته باشند .
آیا شما هم جز آن دسته از افراد هستید که آرزوی خود را با امنیت شغلی عوض کردید ؟
+ نوشته شده در یکشنبه نهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 14:10 توسط جواهر لعل
|